دارد زمان آمدنت دیرمی شود...
کم کم جوان سینه زنت پیرمی شود...
وقتی به نامه عملم خیره میشوی
اشک از دودیده توسرازیرمی شود
این کشتی شکسته طوفان معصیت
باذوق دست توست که تعمیرمی شود...
حس میکنم که پای دلم لحظه گناه
باحلقه های عشق تو درگیرمی شود
کی این دل رمیده من هم زهیر وار
در دام چشم های تو تسخیر می شود
درقطره های اشک قنوت شب شما
عکس ضریح گمشده تکثیرمی شود...
تأثیرگریه های غریبانه شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود...